نوشته شده توسط : هديه محمودي

سلام دوستان حالتون خوبه؟من هدیه هستم  12  سالمه از رشت

و هر روز چیزایی که واسم اتفاق میفته مینویسم ولی شاید بعضی روز ها فرصت نکنم

شما هم با نظراتتون ما رو خوش حال کنید

خب حالا امروز اول مال دیروز رو مینویسم:

امروزصبح بیدار شدم(به زور)

وای نمیدونید صبح زود بیدار شدن چه قدر سخته...

بعد رفتم لباس پوشیدم حاضر شدم رفتم صبحونه خوردم

بعد صبحونه پا شدم رفتم مدرسه....تو مدرسه که رفتم دیدم چراغ ها خاموشه تو کلاس  بچه ها هم گرفتن خوابیدن

آروم آروم رفتم تو بعد یه هوووووووووو یه جیییییییغ کشیدمبچه ها یکهو پریدن ومن چراغا رو روشن کردم

یکهو جیغ وداد بچه ها بلند شد داد میزدند چراغا رو خاموش کن

منم گفتم مدرسه که جای خواب نیست پاشید پاشید 

بعد هم اون ها درحالی که چراغ ها روشن بود چشماشونو بستن

من هم رفتم وسط کلاس یک سره قوقولی قوقو کردم

بچه ها همههههههههههه این قدر باحال بود......

خلاصه زنگ خورد و مبصراومد

بعد که معلما نوبتی اومدن و خبر خاصی نبود.......

امتحان اجتماعی داشتم

خیلی آسون بود.........من اول راهنمایی هستما.......

خب دیگه چی بگم؟تمام روز چهارشنبه رو زیست خوندم امروز امتحان ترم زیست داشتم.

چهارشنبه دیگه خودمو کشتم.....خدا کنه نمرم خوب بشه

دیگه چیزی ندارم بگم راستی یه وبلاگ دخملونه هم دارم

http://dokhmara123.loxblog.com

اگه دخترید توش عضو بشید....



:: برچسب‌ها: سلام , حال , خوب , هديه , رشت , اتفاق , خاطره , نظر , خوش حال , ديروز , صبح , صبحانه , چراغ , جيغ , خواب , قوقولي قوقو , مبصر , اجتماعي , امتحان , اول راهنمايي , دخملونه , دخترونه , عضو , زيست , ترم ,
:: بازدید از این مطلب : 159
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : پنج شنبه 8 دی 1390 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد